داستان ممنوعه
زنی نزد قاضی رفت و گفت: این شوهر من حق مرا ضایع میسازد و حال آنکه من زنی جوانم. مرد گفت: من آنچه توانم کوتاهی نکنم. زن گفت: من به کم از پنج مرتبه راضی نباشم❗️
مرد گفت: لاف نزنم که مرا بیش از سه مرتبه یارا نباشد! زن زیر بار حرف مرد نرفت و باز بر سخنان خود پافشاری کرد که بیش از این خواهد و طرفین سخن یکدیگر به قبول نمی پذیرفتند و مرد همچنان اصرار به ناتوانی خود در بیش از سه رابطه پیاپی داشت ، در این حال قاضی که نظاره گر آنان بود سخن گشود و راهکاری بسیار عجیب و تعجب آور داد....
ادامه ماجرا باز شود
ادامه ماجرا باز شود